دلتنگم به ژرفای مرگ
هر روز زندگی ام را با تو شروع می کنم
با لحن،
زبان،
آهنگ مخصوص
خودمانی
در تک تک لحظه هایم با تو نجوا می کنم
می گویم از همه ،
نمی اندازم از قلم چیزی
در کنارم،
در قلبم،
در ذهنم
هر ثانیه از عمرم
حضورت را تداعی می کنم
هر روز زندگی ام را با تو شروع می کنم
با لحن،
زبان،
آهنگ مخصوص
خودمانی
در تک تک لحظه هایم با تو نجوا می کنم
می گویم از همه ،
نمی اندازم از قلم چیزی
در کنارم،
در قلبم،
در ذهنم
هر ثانیه از عمرم
حضورت را تداعی می کنم
هر زمان مزه مزه کردی عشق را ، طعم سحر انگیز می یابد انتظار
بی تابی ات؛ تو را به جنگ زمان می برد
لطف ندانستن وقت انتها در تنهایی
فقط؛ تورا
در صبر غوطه ور میکند
چشمانت همیشه نمدارست
دستانت به آسمان چنگ می زند
خدا خدا که نکند کم بیاوری
طعم تلخِ تیک تاک، ترک می اندازد به سکوتت
گر روح ات؛ خسته تر و زخمی تر
به سوز آه ؛ دمِ منجمد یأس آب میگردد
خانقاه دلت، جولانگاه شورانگیز داغ غمت میشود
راه ندارد هیچ به حریم بلوری گوهر ناب
خوش به حال عاشقان
دوران ما رقم خورد به سرگردانی
دوران ما وابسته است به انتظار آن کس
دوران ما می گذرد به غیبت نور، به مضطر بودن او،
دوران ما در گناه بندگانت، نیشخند کافرانت و کم عمقی مومنانت دست و پا می زند
عادت کرده دوران ما به تلخی اش
انس گرفته دوران ما به بی دادش
راهی می جوید دوران ما اما بیراهه لذت ها
کس می خواهد دوران ما اما حد سوپراستارها
چرایی برای ظهور دعا، نیست فرجی؟
چرایی تنگی و محو شدگی سوراخ نا امیدیها
چرایی بی دردیمان از زخم های بزرگ چرکین
بیش از این خسته راه ؛ مگذار
هم اکنون ؛ برآورده می کنی آرزو را