درد تویی درمان تویی

دوران ما رقم خورد به سرگردانی
دوران ما وابسته است به انتظار آن کس
دوران ما می گذرد به غیبت نور، به مضطر بودن او،
دوران ما در گناه بندگانت، نیشخند کافرانت و کم عمقی مومنانت دست و پا می زند
عادت کرده دوران ما به تلخی اش
انس گرفته دوران ما به بی دادش
راهی می جوید دوران ما اما بیراهه لذت ها
کس می خواهد دوران ما اما حد سوپراستارها
چرایی برای ظهور دعا، نیست فرجی؟
چرایی تنگی و محو شدگی سوراخ نا امیدیها
چرایی بی دردیمان از زخم های بزرگ چرکین
بیش از این خسته راه ؛ مگذار
هم اکنون ؛ برآورده می کنی آرزو را
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 19:21 توسط Sh.30nama
|